قدس-سرورهادیان - این جا فرهاد گرد، درچند کیلومتری فریمان است. به خانهای میروم که هم محل زندگی است وهم محل کار زنی است که سالها هم مادر است و هم پدر.
«طاهره اسماعیل پور» متولد ۱۳۵۱ است. او یکی اززنانی است که امروزاو را به عنوان یکی از پرورش دهندگان قارچ موفق میشناسند. حالا وارد حیاط بزرگی میشوم که پوشیده ازبرف است. یک سمت حیاط خانه و محل زندگی و سمت دیگرسولههای بزرگی که محل پرورش قارچ است.
او میگوید: دو فرزند دارم. رضا ۱۶ ساله و علی اکبر که ۱۴ ساله است و هردو محصل هستند.
سال ۸۴ بود که همسرم درمحل کارسکته کرد. بیمه هم نبودم و من ماندم دو بچه کوچک چهار و یک ساله و خانه چوبی ۷۵ متری که مدتها موریانه به جانش افتاده بود.
بعد ازگذشت چندماه که به خودم آمدم، دیدم نمی توانم همه عمر میهمان منزل پدری و اقوام باشم. همه داشته ام رافروختم و یک گاو خریدم تا از شیر و ماست و... اموراتم را بگذرانم بعدها تعداد گاوها را افزایش دادم.
وی ادامه میدهد: باید کنار بچهها میبودم و نمیتوانستم ازخانه برای کاربیرون بروم. خانه چوبی مان هم هر لحظه ممکن بودبرروی سرمان آوار شود.
باید یک کاری میکردم. تقاضای وام مسکن دادم وازکمیته امداد وبنیاد مسکن وام گرفتم. بعد کم کم رضا به مدرسه رفت و همزمان من در زمینهای اطراف برای جمعآوری گوجه و زغفران میرفتم. کم کم خانه را ساختم ولی برای تکمیل خانه مجبور شدم گاوها را بفروشم.
این مادرمهربان از شبهای سرد و بیکاری برایم تعریف میکند و میافزاید زمستان بود و زمینها محصولی نداشت که بروم کارکنم. شنیدم که در نزدیکی ما دکتری سالن قارچ زده است و ازساعت ۱۲ شب تا ۸ صبح نیاز به کارگربرای چیدن قارچ دارد و من مجبور بودم برای تأمین هزینههای زندگی این ساعت کاری را بپذیرم.
وی تأکید میکند: به یاد دارم روزهای سختی بود و من مثل همه مادرها نگران تنهایی بچههایم در شب بودم. حتی فلاسک چای و صبحانه را آماده میکردم که بچهها سمت، گاز نروند اما خدا میداند، تمام لحظات تا صبح هنگام کارنگرانی بچهها یک لحظه مرا آرام نمیگذاشت.
خانم اسماعیل پوردر ادمه ازاتفاقات خوبی که میتواند هرکسی برای خودش با تلاش به وجود آورد ، میگوید: همانجا با دقت به حرفهای مهندسی که مراحل پرورش قارچ را انجام میداد، گوش میدادم. ازآلودگیهای قارچ انواع کپکها، میزان دما ورطوبت، خاک سازی، بستر سازی و... همه رایادداشت میکردم و یاد گرفتم.
حالا از انگیزههایش برای یک زندگی بهتر برایم تعریف میکند: دوباره به واحد خود اشتغالی مراجعه کردم و تقاضای وام برای راهاندازی تولید قارچ کردم که موردقبول واقع شد و از یک انباری کوچک هفت متری کنار حیاط خانه شروع کردم.
اما از همان فضای کوچک، از تولید قارچ حدود۶۰۰ هزارتومان درآمد داشتم، قسطها و مخارج زندگی ام را میگذراندم وازهمه مهم تر کنار بچههایم بودم.
اگرچه بازهم از ساعت ۱۲ شب تا ۹ صبح باید درسالن پرورش قارچ میبودم اما حداقل نزدیک بچه هایم بودم.
او در ادامه اتفاق خوب دیگررا تشویق واحد خودکفایی کمیته امداد فریمان و پیشنهاد افزایش سالنها با اهدای وام میگوید.
طاهره اسماعیلپور میافزاید: برای افزودن سالنهای بعدی دوباره ۱۵ میلیون وام به من داده شد. سه تا سالن زدم. هرکدام حدود۳۶ مترمربع است.
از سختیهای کاراز او میپرسم وتوضیح میدهد: قارچ درست مثل نوزاد است؛ بیدار خوابی دارد. باید رطوبت ۷۰ و دما مدام بین ۲۷ و ۲۸ درجه باشد و خاکی که باید ضد عفونی شده باشد. گاهی اوقات باید شرایط طبیعی رعد و برق را برایشان فراهم کنیم که اصطلاحاً به آن شوک میگویند. گاهی ممکن است کمپوستها مرغوبیت لازم را نداشته باشند و محصول کمتر شود به هر حال باید برآورد هزینهها را داشت.
وی توضیح میدهد: گاهی طی دوره ۲۵ روزه باید برای هر سالن ۶ تن کمپوست سفارش بدهم و در سالن بریزم واین کار ساده ای برای یک زن نیست.
او ادامه میدهد: راضی هستم، توانستم برای بچهها کامپیوتر بخرم و همه لوازم منزل را تهیه کنم به زیارتگاههای سوره و کربلا رفتم و بچه هاهم درس بخوانند.
وی از امکان اشتغالزایی برای تعدادی کارگر در سالنهای قارچ خبر میدهد و میگوید: خوشحالم که ازاین کار روزی تعدادی کارگر تأمین میشود.
او درادامه میافزاید: باید تلاش کرد وخداهم شرایط رافراهم میکند. زمینی به مدت هفت سال اجاره کردم وکه حدود نیم هکتاراست و زعفران کاری را هم در کنار پرورش قارچ شروع کردهام.
از آرزوهایش میپرسم؛ او هم مثل همه مادران بلافاصله میگوید: یکی از پسرهایم میخواهد پزشک ودیگری مکانیک شود. عاقبت بخیری آنها را میخواهم.
میگویم برای خودت هم آرزویی داری و او پاسخ می دهد: دلم میخواهد وانت باری بخرم تا خودم به صورت مستقیم، بتوانم قارچ هایم را بفروشم. متأسفانه واسطهها دراین بین بیشترین سود را بی زحمت میبرند در حالی که با کم شدن واسطهها میتوان هم کمک به تولید کنندهها کرد و هم مردم با قیمت مناسبی محصولات تازه را بخرند.
در مدت گفتوگو متوجه میشوم که بسیاری از زنان سرپرست خانوار که شرایط مشابه اولیه اورا داشتهاند بارها برای مشاوره و راهنمایی از طریق کمیته امداد به او معرفی شدهاند تا از این طرح بازدید کنند و اوبرای آنها سالن پرورش قارچ راهاندازی کرده است.
وی تصریح میکند: خودم سختی زیادی کشیده ام و همه جا گفته ام هر زنی که بخواهد با روزی حلال زندگی کند و بچه هایش را حمایت کند، من آمادگی دارم تا از آغاز تا پایان کار تجاربم را بدون هیچ چشمداشتی دراختیارشان قرار دهم.
او در پایان پیشنهاد میکند: ای کاش بزودی شرایطی مهیا شود تا خوشه قارچ هم توسط سازمانهای حمایت مانند کمیته امداد فراهم شود تا بتواند با برند سازی تعدادی از تولیدکنندگان قارچ با هم و در کنار هم کار کنند و از این طریق به اشتغالزایی نیز کمک کنند.
نظر شما